۱۳۹۵ فروردین ۲۳, دوشنبه

روستای ییلاقی و باصفای فردو

عنوان:رنگ‌هايي كه زندگي‌بخش هستند

اختلال شخصیت بدگمان

می‌‌خواهیم از اختلالی سخن بگوییم که متاسفانه در کشور ما شایع است و در بسیاری موارد برای فرد مبتلا آشکار و شناخته شده نیست و حتی به دلیل فرهنگ جامعه ما بسیاری از اطرافیان، ویژگی‌‌های افراد مبتلا به آن را با غیرت مردانه، تعصب، حسادت زنانه و گاه با حمایت و مراقبت و دلسوزی یا حتی دینداری اشتباه می‌‌گیرند و در نتیجه نسبت بدان سکوت می‌‌کنند و به جای درمان فرد بیمار یا دارای اختلال، خود را با استانداردهای بیمار او سازگار می‌‌کنند!

این اختلال، همان اختلال شخصیت بدگمان است که البته در اشکال حادتر و بیمار گونه تری هم ظاهر می‌‌شود. نوع حاد و بیمار گونه تر آن، به دلیل شدت و مخرب بودن نشانه‌‌ها زودتر شناسایی می‌‌شود و اغلب، کار بیمار به بستری شدن در بیمارستان می‌‌انجامد تا روال درمان انجام شود.

اما در حالت اختلالی آن، ما اغلب با افرادی روبرو هستیم که شک و تردید ناسالم نسبت به محیط و اطرافیان دارند و در واقع گمان می‌‌کنند همه افراد بد، ناسالم و مجرم‌‌اند مگر آن که خلاف آن ثابت شود! در حالی که انسان‌‌های سالم درست برعکس این نظر را دارند یعنی معتقدند کسی بد یا مجرم نیست مگر آن که خلاف آن اثبات شود.

نشانه‌‌های رفتاری
معمولا افراد بدگمان، نسبت به همه افراد، بی‌‌اعتماد و شکاک هستند و مسوولیت احساس بی‌‌اعتمادی خود را به عهده نمی‌گیرند و آن را به دیگران نسبت می‌‌دهند.

این‌‌ها اغلب تحریک پذیر، پرخاشگر و خشمگین‌‌اند و حالت متخاصم دارند. افراد متعصب و جزم اندیش، افرادی که مدارکی دال بر تخلف دیگران از قانون گردآوری می‌‌کنند، کسانی که به همسر خود بدون وجود دلایل و مدارک کافی سوء ظن مرضی دارند و اشخاص بدعنقی که اهل دعوا و مرافعه‌‌اند و… اغلب دچار اختلال شخصیت پارانوئید یا همان اختلال شخصیت بدگمان هستند.

این افراد مشغولیت دائم ذهنی و شکی اثبات نشده در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و اطرافیان دارند و از اعتماد کردن به دیگران اکراه داشته و حتی اگر کسی یک بار به آنها توهین کرده، آسیبی رسانده یا بی‌‌احترامی کرده باشد، هرگز او را نمی بخشند.

همچنین افراد با اختلال بدگمان، چنانچه با کوچک ترین نکته ای احساس کند به شخصیت یا اعتبارش لطمه وارد شده است (حتی اگر دیگران چنان معنایی را در آن نکته نیابند) شتابان واکنشی خشمگینانه نشان می‌‌دهد یا به ستیز می‌‌پردازد. معمولا تنش عضلانی، ناتوانی از آسوده بودن، نیاز به کاوش محیط برای یافتن سرنخ‌‌ها و… از ویژگی‌‌های این بیماران است.

حالت عاطفی آنان اغلب جدی است. برخی از پیش فرض‌‌های آنها در بحث و جدل هایشان ممکن است نادرست باشد اما در بسیاری موارد گفتاری منطقی و حتی گاه بسیار شیوا دارند. همچنین ویژگی بنیادین شخصیت پارانوئید یا بدگمان، میل نافذ و فراگیری برای تفسیر کردارهای دیگران به رفتاری است که گویا به قصد تحقیر یا تهدید بیمار انجام شده است.

این تمایل در آغاز بزرگسالی شروع شده و در زمینه‌‌های گوناگونی نمایان می‌‌شود. بنابراین دوستان چنین افرادی نباید در میان جمع با آنان شوخی کنند و بهتر است از ورود به دنیای شخصی ایشان به‌طور جدی خودداری کنند ولو این کار با نیت نیک و به قصد حل مشکلات و دشواری‌‌های زندگی آنها باشد.

یک بار جرقه زدن بدبینی در ذهن این‌گونه افراد به آتش شعله وری می‌‌انجامد که بسیار بعید است تا پایان عمر آنها خاموشی گزیند. افراد دچار این اختلال، تقریباً همیشه منتظر آن هستند که دیگران به شیوه‌ای آنها را استثمار کرده یا به آنها زیان برسانند. آنها در بسیاری از اوقات بدون هیچ توجیهی، در وفاداری یا راستی (صداقت) و امانتداری دوستان و همکاران خود تردید می‌‌کنند.

این افراد در زندگی زناشویی و جنسی خود نیز اغلب به نوعی حسادت بیمارگونه و مرضی دچار می‌‌شوند و بالاخره روزی این شک و بدگمانی بدون دلیل و مدرک خود را نسبت به وفاداری همسر یا شریک جنسی‌شان بیان می‌‌کنند و از آن به بعد زندگی را برای همسر و خانواده خود تلخ و زهرآگین می‌‌کنند. بنابراین توصیه می‌‌شود چنانچه طی دوران آشنایی و نامزدی و حتی عقد همسر متوجه نوعی غیرت یا حسادت شدید یا بیمارگونه شدید، حتماً برای ارزیابی به متخصص مراجعه نمایید.

متاسفانه در زمان ازدواج، افرادی با برخی اختلالات دیگر شخصیتی جذب افراد دارای این اختلال می‌‌شوند ، اما حتی این افراد هم به زودی متوجه می‌‌شوند که بدگمانی شریک زندگی آنها غیر قابل تحمل است و احساسات مثبت آنها به زودی با ترس و کابوس و تنفر جایگزین می‌‌شود.

متاسفانه بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید، تا پایان عمر در کار و زندگی با دیگران مشکل دارند. مشکلات شغلی و زناشویی در این بیماران شایع است. این‌‌ها برای این که درمان شوند نیاز به مصرف دارو و روان درمانی بلندمدت دارند. هر چند که تقریبا به ندرت در صدد درمان بر می‌‌آیند و از این که آنها را مجبور به درمان کنند ناراحت و ناراضی می‌‌شوند. این اختلال در مردان بیش از زنان شایع است.

خود را گول نزنیم
متاسفانه افراد دارای این اختلال بیشترین ضربه را به همسر و خانواده ی خود وارد می‌‌آورند بنابراین هنگام ازدواج طرفین باید با توجه به توضیحات داده شده نهایت دقت خود را در تشخیص این اختلال به عمل بیاورند و این اختلال را به حساب محبت و عشق، غیرت یا تعصب نگذارند. شاید به همین دلیل است که طلاق‌‌های ناشی از اختلال بدگمان یکی از طرفین، درصد بالایی از دلایل طلاق را تشکیل می‌‌دهد.
 
 بدگمانی و بدبینی


از ابتدا در انتخاب همسران بدگمان و بدبین دقت کنید
 
به این نمونه‌‌ها توجه فرمایید

نمونه (۱)، هنگام درخواست طلاق
من مثل یک اسیر زندگی می‌کنم. شوهرم مرا در منزل زندانی می‌کند. وقتی از خانه خارج می‌شود، درب خانه را روی من قفل می‌کند. دستگاه تلفن را جمع می‌کند و با خود سر کار می‌برد تا مبادا ارتباطی با بیرون برقرار کنم. او حتی قفل‌های بزرگی برای پنجره‌ها تهیه کرده که وقتی از منزل خارج می‌شود نتوانم پنجره‌ها را باز کنم.

اگر روزی، وقتی شوهرم نیست، در خانه‌ام آتش‌سوزی شود، من هم همراه با وسایل خانه خواهم سوخت و اگر زلزله بیاید، حتی نمی‌توانم جان کودک یک ساله‌ام را نجات دهم!

همین نمونه قبل از ازدواج
وقتی نامزد بودیم و برای اجاره آپارتمان به آژانس‌های معاملات املاک، مراجعه می‌کردیم، شوهرم اصرار داشت آپارتمان طبقات سوم به بالا را اجاره کنیم و البته آپارتمانی که اجاره می‌کنیم در طبقه آخر و چسبیده به پشت بام نباشد. قبل از دیدن خودِ آپارتمان، اول به سراغ پنجره‌ها می‌رفت. آنها را باز می‌کرد و به دقت به بیرون نگاه می‌کرد، این کار او توجه همه و حتی مشاور املاک را جلب می‌کرد.

وقتی علت را جویا می‌شدم، می‌گفت پنجره باید طوری باشد که کسی نتواند از آن وارد و یا خارج شود. پرسیدم مگر قرار است کسی از پنجره بیرون برود یا داخل بیاید؟ در جواب گفت: برای همسر خوب و زیبایی مثل تو، باید خانه‌ی امنی فراهم کرد! ما حدود چهار ماه به خاطر حساسیت بیش از حد او دنبال خانه گشتیم تا بالاخره زندان مورد نظر او با درها و پنجره‌های آهنی میله‌دار پیدا شد!

نمونه (۲)، هنگام درخواست طلاق
در خیابان جرأت ندارم به اطراف نگاه کنم. اگر چشمم به طور اتفاقی به مردی بیفتد، شوهرم در خیابان جلوی همه مرا کتک می‌زند! یک بار که با اتومبیل شخصی خودمان به مسافرت می‌رفتیم از شهر که خارج شدیم به جایی رسیدیم که حتی پرنده پر نمی‌زد، سرم را بالا آوردم و به درختان اطراف جاده نگاه کردم. شوهرم اتومبیل را متوقف کرد و گفت به چه نگاه می‌کنی، باید بروم درختان اطراف جاده را جستجو کنم. حتماً کسی پشت آنها مخفی شده که با تو قرار ملاقات دارد!

همین نمونه، قبل از ازدواج
وقتی برای خرید عروسی بیرون می‌رفتیم، شوهرم اکثر اوقات اخم می‌کرد و عصبانی بود. حتی یک بار در طلافروشی جلوی همه سرم داد زد و گفت برو بیرون! وقتی بیرون رفتیم با اخم و عصبانیت گفت چرا به فروشنده گفتی فلان حلقه طلا را بیاورد، تو باید به من بگویی و من به فروشنده بگویم! تعجب کردم و گفتم مگر اشکالی دارد.

فکر کردم اگر خودم نشانی حلقه را به فروشنده بدهم سریع‌تر می‌تواند آن را پیدا کند! در جواب گفت: انگار خیلی از فروشنده خوشت آمده؟ تعجب کردم، ولی فکر کردم چون مرا خیلی دوست دارد، دلش نمی‌خواهد با هیچ‌کس غیر از او حرف بزنم.

نمونه (۳)، هنگام درخواست طلاق
من حق ندارم با هیچ زنی، حتی با خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم احوال‌پرسی کنم. اگر به‌طور اتفاقی چنین احوال‌پرسی رخ دهد، تا چند هفته باید قهر، توهین، تحقیر و تهمت خانمم را تحمل کنم و متهم شوم که مرد خطاکار و فاسدی هستم، در ساعتی که از سرِ کار برمی‌گردم خانمم در پشت بام مخفی می‌شود و از بالا نگاه می‌کند، تا ببیند سرم پایین است یا به زن‌ها نگاه می‌کنم و اگر سرم یک لحظه بالا آمد، از بالا بر سرم سنگریزه پرتاب می‌کند!

همین نمونه، قبل از ازدواج
وقتی عقد کرده بودیم، خانمم از من خواست شغلم را عوض کنم. خیلی تعجب کردم چون شغل خوبی داشتم و درآمدم هم خوب بود. وقتی علت را جویا شدم. گفت: خانم همکارت که دفعه قبل گوشی را برداشت و تو را صدا کرد که بود‍!

من تعجب کردم، به خانمم گفتم آن خانم یکی از همکاران قدیمی ماست که بالای ۵۰ سال سن دارد و خانم فوق‌العاده باوقاری است و شوهر، فرزند و حتی یک نوه دارد. همسرم گفت تو این چیزها را نمی‌فهمی، بهتر است جایی کار کنی که فقط همکار مرد داشته باشی! آن موقع فکر کردم که او کمی حسود است!

نمونه (۴)، هنگام درخواست طلاق
شوهرم اجازه نمی‌دهد حتی برای خریدن شیر خشک دختر کوچکم به تنهایی بیرون بروم. او می‌گوید همه مردها بد هستند و با نظر بد، به من نگاه می‌کنند و قصد بدی راجع به من دارند. در این چند سال که ازدواج کرده‌ایم هیچ‌وقت اجازه نداده بستنی یا ساندویچ یا غذایی در بیرون بخوریم.

می‌گوید این‌ها همه مسموم‌اند و ممکن است فروشنده چیزی در آنها ریخته باشد. من در خانه‌ام زندانی هستم، حتی اگر شوهرم یک هفته به مسافرت یا مأموریت اداری برود.

همین نمونه، قبل از ازدواج
ازدواج ما در فصل تابستان بود. وقتی برای خرید ازدواج بیرون می‌رفتیم با وجود گرمای زیاد، حتی اگر از تشنگی هلاک می‌شدیم، همسرم حاضر نمی‌شد نوشیدنی خنک یا آب‌میوه‌ای بخرد. فکر می‌کردم کمی خسیس است. با من شرط کرده بود که هرگز تنها از خانه بیرون نروم. می‌گفت دختر جوان و زیبایی مثل من نباید تنها بیرون برود. چون ممکن است بلایی به سرم بیاید. گمان می‌‌کردم به خاطر علاقه زیادی که به من دارد می‌خواهد همیشه موقع بیرون رفتن، در کنار من باشد!

نمونه‌های ذکر شده و مشابه آنها، احتمالاً با کمی تفاوت در بین اطرافیان همه‌ی ما وجود دارد. مراجعان زیادی در اثر بدگمانی و بدبینی شدید همسر، که اکثراً هم منجر به اعمال خشونت می‌شود به مراکز مشاوره،‌ پزشکی قانونی و دادگاه‌ها مراجعه می‌کنند. متأسفانه این بدگمانی‌ها در بسیاری موارد به ضرب و شتم، فحاشی وهتک حرمت می‌‌انجامد. بنابراین از همان ابتدا در انتخاب چنین همسرانی دقت کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر